|
|
Thursday, December 19, 2024 18/جمادى الثانية/1446
|
|
|
|
|
|
|
فکر مي کني کي هستي ؟
همه مي دانيم نخستين کسي که در برابر خدا ايستاد و نافرماني کرد، شيطان بود اما مي دانيد شيطان به چه جرمي از درگاه خداوند رانده شد؟سجده نکردن به آدم ؟ ايستادن مقابل خدا؟ خير!در منابع ديني ما آمده اصلي ترين گناه ابليس تکبرورزي بود. آخر شيطان با تمام کوچکي اش ،مقابل عظمت خدا به چه چيز نازيد و با تکيه بر کدام هنرش اين چنين تکبر به خرج داد ؟دروغ چرا؟ تکبر درد بسياري از ا انسان ها نيز هست. اصلاً چه معني دارد که وقتي در زمين راه مي روي، پشت چشم نازک کني و فکر کني از دماغ فيل افتاده اي ؟مگر خدا نگفته «ان اکرمکم عند الله اتقيکم»؟پس چرا براي دنيا مغرور مي شويم و توهم خود بزرگ بيني پيدا مي کنيم؟
واژه تکبر را بيشتر عالمان لغت به صورت واحد ترجمه کرده اند. علامه دهخدا در لغتنامه اش در اين باره مي نويسد؟ «کبر يعني برتري، خود پسندي . کوچک شمردن ديگران و بزرگ دانستن خود». در معناي استکبار هم گفته اند :«طلب تکبر و خود بزرگ بيني کردن». شايد برايتان جالب باشد بدانيد که تکبر و مشتقاتش بيش از 57بار در قرآن تکرار شده است . خداوند با اين کار به همه مردم ثابت کرده که به هيچ وجه با تکبر کنار نمي آيد . عاقبت شيطان را که فراموش نکرده ايد؟!
سقوط!
آيه 34سوره بقر، بسيار زيبا به ماجراي اخراج شيطان اشاره مي کند ،«و چون فرشتگان را فرموديم براي آدم سجده کنيد، سجده کردند به جز ابليس که سر باز زد و کبر ورزيد و از کافران شد .»پيامبر اکرم (ص)درباره اين آيه به ابوذر فرمودند :«اي ابوذر!کسي که بميرد در حالي که در قلبش ذره اي از تکبر باشد، بوي بهشت را نمي يابد مگر اينکه قبل از مرگ توبه کند . اي ابوذر! بيشتر کساني که داخل آتش مي شوند، متکبرانند». البته از اين احاديث تا دلتان بخواهد در کتاب هاي حديثي ما وجود دارد؛ نمونه اش در غرر الحکم . حضرت علي علي (ع)فرمودند :«از کبر دوري کنيد که همانا آن،رأس طغيان و معصيت خداست. بدانيد که تکبر انگيزه فرو رفتن در منجلاب گناهان است».
حالا ديديد عجب خصلت وحشتناکي است؟ اصلاً به همين دليل است که خدا در آيه 18سوره لقمان تکليف را روشن کرده و گفته :«پسرم !با بي اعتنايي از مردم روي مگردان و مغرورانه بر زمين راه مرو که خداوند هيچ متکبر مغروري را دوست ندارد.» همين موضوع در آيه 37سوره اسرا هم آمده است :«و لَا تَمشِ فِي الأَرضِ مَرَحا إِنَّکَ لَن تَخرِقَ الأرضَ وَلَن تَبلُغَ الجِباَلَ طَولا /و در زمين با کبر و سرمستي راه مرو زيرا هر گز نمي تواني زمين را بشکافي و در بلندي به کوه ها نمي رسي».
امير مومنان علي (ع) در «خطبه قاصعه »نهج البلاغه با اشاره به آيه 34سوره بقره درباره نکوهش کبر و خود برتر بيني چنين مي گويد :«پند و عبرت گيريد به آنچه خداوند با ابليس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولاني و تلاش و کوشش هاي او را که 6هزار سال بندگي خدا کرده بود، به دليل ساعتي تکبر ورزيدن بر باد داد. با اين حال چه کسي بعد از ابليس مي تواند از کيفر خدا در برابر انجام همان معصيت مصون بماند؟ نه! هرگز ممکن نيست خداوند، انساني را به بهشت بفرستد، در برابر کاري که به خاطر آن فرشته اي را از بهشت رانده است. حکم خداوند درباره اهل آسمان و زمين يکي است».
ريشه غرور،کفر است
فرد متکبر در فرهنگ اسلام ،آن قدر منفور است که حتي در مواردي کافر خوانده شده. اگر باور نداريد اين حديث امام صادق(ع)را بخوانيد: «کمترين درجه کفر و الحاد ،تکبر است ».امام باقر (ع)هم حديثي درباره ريشه کفر دارند که در جلد دوم اصول کافي آمده است : «اصول و ريشه هاي کفر و عصيان، سه چيز است؛ حرص، تکبر و حسد. حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد، تکبر سبب شد که ابليس از فرمان خدا سرپيچي کند و حسد، سبب شد که يکي از فرزندان آدم، ديگري را به قتل برساند».
حالا که اين همه از ناپسند بودن تکبر گفتيم، خوب است بدانيد که خداوند در قرآن جايگاه متکبران را هم روشن کرده است؛ موتورخانه جهنم! در آيه 76سوره غافر آمده است: «از درهاي دوزخ در آييد، در آن جاودان بمانيد، چه بد است جاي متکبران». امام باقر (ع)هم در شرح اين آيه فرموده اند :«کسي که به مقدار ذره اي کبر در قلبش وجود داشته باشد، داخل بهشت نمي شود .»خلاصه کلام اينکه تکبر فقط مخصوص خداست. «خداوند فرموده کبريا و بزرگي شايسته من است. هر که خواهد در يکي از اينها با من برابري کند او را به جهنم خواهم افکند»؛ اين سخن پيامبر (ص)است . با اين حساب، تکبري که انسان دارد، جز خواري و توهم چيز ديگري نيست.
ايستادن مقابل خدا
تکبر هم مثل بيشتر اخلاق هاي خوب و بد ،تقسيم بندي دارد.
1ـ تکبر مقابل خدا: اگر تکبر در مقابل خداوند باشد، منجر به نافرماني پروردگار مي شود که مساوي با عدم تسليم خواهد بود و اين همان بي ايماني است. کسي در مقابل خداوند تسليم است که تکبر نداشته باشد. اين موضوع در آيه 60سوره غافر مورد اشاره قرار گرفته است؛ «پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت کنم. در حقيقت کساني که از پرستش من کبر مي ورزند، به زودي خوار در دوزخ در مي آيند.» اصلا همه اين آتش ها از کنده بي نيازي بلند مي شود. گاهي بنده نسبت به خدا دچار غرور مي شود، يعني وقتي انسان تصور کند که بي نياز است به خودش مغرور مي شود و فکر مي کند از عالم و آدم برتر است . قرآن کريم درباره اين افراد مي گويد: «کساني که سراي ديگر را باور نمي کنند، دل هايشان انکار کننده است؛ ايشان تکبر کنندگان اند .» در آيات 6و7سوره علق آمده : «آدمي همين که خود را بي نياز ببيند، سرکشي مي کند». همين حس خود برتربيني لعنتي است که انسان را به سقوط مي کشاند. همين قضيه هم بود که باعث تکبر ابليس رجيم شد . آيه 12سوره اعراف را بخوانيد: «خداوند به ابليس فرمود: چه چيز تو را باز داشت از اينکه به آدم سجده کني ؟گفت من از او بهترم ؛ مرا از آتش آفريدي و او را از گل ».يکي ديگر از متکبراني که در قرآن مورد اشاره قرار گرفته، فرعون است که مقابل خدا تکبر کرد. در آيه 24سوره نازعات آمده است : «فرعون گفت که من پروردگار برتر شما هستم».
2ـ تکبر مقابل پيغمبر: دومين نوع تکبر، مقابل پيامبر خدا شکل مي گيرد . اتفاقاً همين تکبر نوع دوم بود که باعث شد رسالت بسياري از پيامبران الهي نتيجه مطلوب را نداشته باشد . بيشتر پيامبران خداوند از افراد فقير و متوسط جامعه بودند و به همين دليل ثروتمندان خود را برتر از آنها مي دانستند . آيه 47سوره مومنون به همين موضوع اشاره مي کند. آنهايي که به موسي و هارون ايمان نمي آوردند، مي گفتند: «انُوءمِنُ لِبَشَرَينِ مِثلُنا /آيا ما به دو انسان که همانند خودمان هستند، ايمان بياوريم ؟» قوم نوح (ع)هم با همين توجيه از ايمان سرباز مي زدند. در قرآن کريم چنين آمده است: «قوم نوح به يکديگر مي گفتند اگر از بشري که همانند خودتان است، اطاعت کنيد، به يقين زيانکاريد». تکبر نسبت به پيامبران مانع از ايمان آوردن است. همان طور که کفار قريش در برابر پيامبر اسلام تکبر کردند. گروهي از آنها پيامبري ايشان را قبول داشتند. ولي به خاطر تکبرشان نمي توانستند به آن اقرار کنند . افراد ديگر هم به دليل تکبر بيش از اندازه، پيامبري ايشان را از پايه و اساس انکار کردند!
تکبر نوع سوم
اين فقره در جامعه امروزي، نمود بيشتري دارد. يک موفقيت ساده، مقداري ثروت يا کمي شهرت کافي است که خلق الله را پايين تر از خودمان ببينيم. استاد حسين انصاريان درباره اين نوع تکبر مي گويد: «تکبر به خلق خدا نيز مانند تکبر به پروردگار، هلاک کننده است. به هر حال کسي که خود را از مردم برتر مي داند، به مرور زمان به خداوند نيز غره مي شود».
مرحوم ملامحسن فيض کاشاني، عوامل ايجاد تکبر را در چند چيز بيان کرده است: «اولين عامل ايجاد تکبر، علم است. امام باقر (ع)درباره افت علم فرموده اند: «آفَه العِلمِ الخِيَلَاءُ /افت بزرگ علم تکبر است». دومين عامل تکبر و خود برتر بيني، اعمال نيک است. تاريخ ثابت کرده که برخي از عابدان، به وسيله تکبر سقوط کرده اند. ثروت نيز مي تواند عامل خود بزرگ بيني و حقير دانستن مردم باشد. گروهي نيز به نسب و شجره خود فخر مي فروشند، در حالي که اسلام همه اين موارد را رد مي کند. نقل شده که روزي ابوذر در حضور پيامبر اکرم (ص)به کسي گفت: «يَابنَ السَّودَاءِ»/اي فرزند زن سياه!».پيامبر اکرم (ص)فرمود :«ابوذر !آرام باش کسي که مادرش سفيد است، برکسي که مادرش سياه پوست است، هيچ برتري ندارد ».ابوذر متوجه اشتباه خود شد. براي جبران، روي زمين دراز کشيد و به آن مرد گفت: «برخيز و پايت را روي صورت من بگذار !» خداوند در قرآن فرموده که با تقوا ترين شما، برتر ين بنده من است». البته موارد ديگي هم در ايجاد تکبر موثر است، مثل زيبايي و زور بازو. اتفاقاً قرآن مي فرمايد که قوم عاد به دليل تکبر نابود شدند . در آيه 15سوره فصلت مي خوانيم : «قوم عاد روي زمين به ناحق تکبر ورزيدند و گفتند چه کسي از ما نيرومندتر است؟». گاهي هم زيادي همراهان و اطرافيان باعث ايجاد تکبر مي شود. نقل است که نبي اکرم (ص)روزي به سوي بقيع مي رفت و اصحاب هم به دنبال ايشان حرکت مي کردند. ناگهان حضرت توقف کرد و به اطرافيان دستور داد که جلوتر حرکت کنند. دليل اين رفتار را از حضرت پرسيدند، فرمود: «صداي کفش هاي شما را شنيدم، ترسيدم که در روحم تکبر ايجاد شود؛ بهتر است شما جلوتر حرکت کنيد».
به چه مي نازي؟
تکبر شاخه هايي هم دارد؛ مثل خودبيني، خودپسندي، خود خواهي، خود برتر بيني و خود محوري. آيت الله مکارم شيرازي در اين باره مي گويد :«آغاز تکبر اين است که انسان فقط خودش را مي بيند، برتري هايش را در نظر مي گيرد و احساس مي کند از اطرافيانش بالاتر است . بعد مي گويد: «حال که از همه برتر و بالاترم، بايد محور باشم و همه دور من بچرخند». اين را خود محوري مي گويند. چنين صفتي سبب مي شود که فرد براي خودش در جامعه، برترين و بالاترين مقام را قائل شود و ديگران را بنده و عبيد خودش بخواهد». ملا احمد نراقي هم در اين باره مي گويد: «تکبر ممکن است در دل باشد و در گفتار و کردار نيز ظاهر شود؛ ديگر آنکه به زبان نيايد اما در کردار معلوم باشد؛ اين از مرتبه اول خفيف تر است . مرتبه سوم وقتي است که کبر در دل مستقر باشد و فرد نتواند خود را از اين عيب خالي کند، با اين حال سعي مي کند تا در رفتار و گفتار، تکبر نکند. در چنين وضعي گناه او بسيار کمتر است و چه بسا همين مجاهده در دفع تکبر، منجر به رفع کامل آن شود».
تواضع؛ راه درمان
وقتي سخن از تکبر به ميان مي آيد، ناخودآگاه صحبت از تواضع و فروتني هم مي شود. تواضع دقيقاً نقطه مقابل تکبر است. در معراج السعاده آمده :«تواضع آن است که انسان خود را از کساني که در جاه و مقام از او پايين ترند، برتر نداند و نيز به معناي شکسته نفسي و افتادگي آمده است که آدمي خود را از ديگران بالاتر نبيند و در واقع يکي از راه هاي درمان تکبر هم محسوب مي شود». از حضرت علي (ع)در غرر الحکم نقل شده است :« ضادوا الکبر بالتواضع/به وسيله تواضع با تکبر مقابله کنيد».خدا در آيه 63سوره فرقان هم خصلت بندگان خاصش را اين چنين بيان مي کند: «بندگان خاص خداوند رحمان کساني اند که با آرامش و بي تکبر بر زمين راه مي روند». آيت الله مکارم شيرازي در تفسير اين آيه در کتاب اخلاق در قرآن مي گويد: «ناگفته پيداست که منظور از «الذين يمشون علي الارض هونا»اين نيست که فقط راه رفتن آنها متواضعانه است بلکه منظور نفي هر گونه کبر و خودخواهي است که در تمام اعمال انسان و حتي در کيفيت راه رفتن که ساده ترين کار است، آشکار مي شود زيرا ملکات اخلاقي هميشه خود را لا به لاي گفتار و حرکات انسان نشان مي دهند تا آنجا که در بسياري مواقع از چگونگي راه رفتن انسان مي توان به بسياري از صفات اخلاقي او راه برد».
|
سایر مطالب
|
|
|
|
|
|
تعداد آژانس هاي ثبت شده: |
|
تعداد آژانس هاي فعال: |
|
تعداد پکيج هاي منتشر شده: |
|
تعداد فرودگاه هاي ثبت
شده : |
|
تعداد خطوط هوايي: |
|
تعداد بخشنامه هاي خطوط
هوايي: |
|
تعداد افراد جوياي کار: |
|
تعداد موسسات جوياي کارمند: |
|
|